دنياي غمگين من

پست ثابت
اين قسمتو گذاشتم واسهاونايي كه ميان تو وبلاگ به اولين پستي كه ميرسن يه كامنت زوووووركي ميذارن و در ميرن! مثلابعد۲ماه)آقا گفتم مثلا ولیهر روز( آدم مياد چك كنه وبلاگشو كه ببينه چندتا كامنت داره.با كلللللللي ذوق و شوق ميري ميزني رو نظرات....بعد چي ميبيني؟هيچي!من آپم بدو بيا! بدو بيا وبلاگ من! حالا خييييلي با مرام باشه ميگه وبلاگ جالبي داري كه اونم معلوم نيس كجاي وبلاگو ميگه! يا مثلا طرف مياد عوض اينكه درباره مطلب كامنت بده واسه خودش هرچه ميخواهد دلتنگش ميگه و خلاصه اينجورياست ديگه!!!! راحت باشين واسه خودتون.تريبون آزاده.حالا هرچه ميخواهد دل تنگت بگو)دردودل،جـــــك،$M$،خـــاطره.......(این پست ثابته اگه اگه اگه دلت خواست بقيه مطالبم بخون باتشكر:مديريت وبلاگ!!!!)مديرم شديم(
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: جمعه 14 تير 1398برچسب:قاسم"داداش خزر"بروبچ كلبه پسرونه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

يخچال
یخچال خدایا هیچ جوونی رو از در هیچ یخچالی ناامید برنگردون !!!!!!! بلند بگو آمین
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: جمعه 14 تير 1398برچسب:قاسم"داداش خزر"بروبچ كلبه پسرونه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دختران زيبا
دختران زیبا مثل سیب های روی درخت هستند بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند !سقوط کنند و زخمی بشوند بنابراین. به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است ا.کتفا می کنند سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بیاید رسیدن بـــــه مَــــن آسان نیـــــست اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداری آسیــــبی به درخت نــــزن! بـــــه همان سیــــب های کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع بــاش ‏
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: جمعه 14 تير 1398برچسب:قاسم"داداش خزر"بروبچ كلبه پسرونه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شرايت ادم شدن
شرایط آدم حسابی شُدن در ایران : 1-داشتن فیسبوک 2-دیر جواب مسیج دادن 3-پُست دوستاتو در هفته ی بار لایک زدن 4-به نُدرَت پست گذاشتن 5- استفاده از کلمات داداش-آبجی-بابایی-دخترم و کلا تشکیل خونواده دادن. تبصره : محدودیت مکانی نداره ، از هر دهاتی باشی با این کارا میتونی با فرهنگ باشی
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:داستان"طنز"شعر, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دردم
دردم این نیست که اوعاشق نیست ! دردم این نیست که معشوق من ازعشق تهی است ! دردم این است که با دیدن این سردی ها ، من چرا دل بستم . . . ؟
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:داستان"شعر"تنهاي, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

براي عشق
همه عشق و آرزوم مال تو تا قيامت مي شينم به پاي تو واسه عشقت مثل بارون مي بارم تا يه روز بهم بگي دوستت دارم
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:داستان"شعر"مطلب , ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دنبال كسي
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛ بگه : نرو ! کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛ بگه : "صبر کن منم باهات بیام،تنها نرو...
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:داستان"شعر"تنها, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نميدانم
نمیدونم چطور مهرت به دلم نشست نفهمیدم چه جور تو همه کسم شدی میگم با من بمون برات میگم از این دلم تو رو که دوست داره واسه دیدن تو یه لحظه آروم نداره این دلم خیلی به تو وابسته شده میگم با من بمون واسم یه عشق نابی خونوادت میگن تو یه سرابی اما من باورم نمیشه آخه عشقت توی جونم توی خونم کرده ریشه به عشقت اسیرم بی تو یه غریبم تو بمون کنارم با توجون میگیرم ღتقدیم به تو که وجودت دلیل وجود من استღ
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: شنبه 12 مرداد 1392برچسب:داستانهاي غمگين"عاشقانه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دوستت دارم
تا آنجا که نفس در سینه است ، یک نفس دوستت دارم ... تا آنجا که دنیایی هست ومن زنده در این دنیا ، دوستت دارم ... تا اوج آسمان ، به رنگ عشق ، به رنگ روشنی ها… تا آنجایی که کسی نمیبیند ، تا جایی که کسی نمی آید ، دوستتدارم ... تا آنجایی که هیچکس جز من و تو نمیبیند دوستت دارم ، حالا با آن چشمان زیبایت عمق قلب مرا ببین که تا کجاها دوستت دارم ..
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: جمعه 11 مرداد 1392برچسب:داستانهاي غمگين"تنهاي" بي كسي, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هرنفس
هـــــــر نفـــس ، درد اســـت که میکشـــم !!! ای کــاش یابـودی ،یا اصـــلا نبودی!!! ایـــــن که هســـتی و کنــــارم نیســــتی ... دیـوانه ام میکند . . . . داداش خزر ايكاش باهام بودي
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:داستانهاي غمگين"تنهاي "بي كسي, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدايا
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم چه می خواهی تو از جانم ، مرابی آنکه خودخواهم اسیر زندگی کردی ، خداوندا تو مسئولی خداوندا تو تنهایی و من تنها ، تو یکتایی و بی همتا ، و لیکن من نه یکتایم ، نه بی همتا فقط تنهای تنهایم…
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:داستانهاي غمكين" تنهاي"زندكي بي خنده, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دخترك 16ساله
دخترکشانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت وهمیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی رایاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت. دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد. در ۱۹ سالگیدختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد. روزهامی گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود.در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهیکه پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد. دختر بیستو دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تارسیده بود. دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقیرا آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافتکرد. در مراسم عروسی، دختربه چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد. زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیستو هفت سالگی با یکی ازهمکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست... و کاغذرا به شکل ستاره ای زیبا تا کرد. ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلاتبزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویشرفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنهاکارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر رامحکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید. زن پنجاه و پنج ساله شد،از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به اوبدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟ پسر برای مدت طولانی بهاو نگاه کرد و در آخر لبخندزد. چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت. مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهایزندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه،در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟ پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد. مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را دردستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟ مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم. پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟ پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟ کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود:: معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه،دوستت دارد.
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:داستان"داستان", ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مردكور
مرد کور روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کورهستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د رداخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشتو تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشتهبگوید ،که بر روی ان چهنوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمینبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شدباور داشته باشید هر تغییربهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: شنبه 29 تير 1392برچسب:داستان"طنز"اس ام اس"جوك, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

داستان عشق جوان به دختر
عشق جوان به دختر جوانی گمنام عاشق دخترپادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کردهبود و راهی برای رسیدن به معشوق نمییافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد. جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و بهعبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت . روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال ویرا جویا شد و دانست کهجوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاریکند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد . عشق جوان به دختر جوانی گمنام عاشق دخترپادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کردهبود و راهی برای رسیدن به معشوق نمییافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد. جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و بهعبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت . روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال ویرا جویا شد و دانست کهجوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاریکند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد . همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علتاین تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: )) تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست، از آن فرار کردی؟ (( جوان گفت: )) اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهیرا به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ((
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:قاسم"داداش خزر"بروبچ كلبه پسرونه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اس ام اس هاي سركاري
امروز جمعه است گفتم یادی از اموات کنم چطوری جنازه... ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo چندین ساله که دوستت دارم و دوستت داشتم. ولی هر وقت خواستم به لبات نزدیک بشم،منو با نفرت زمین زدی … … امضا:آب دماغ ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo جارو برقی با اینکه می دونه زباله راه نفسش رو می بنده، باز هم هورتش می کشه ... ... ... جارو برقیتم آشغال! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo لوتی‎ترینSMSسال : پدال‎دنده‎موتورتم‎، با‎پا‎بزن‎تو‎سرم‎خلاصم‎کن ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo غضنفر آزمایش ادرارش گم می شه، می گه بلــــه! مملکت بخور بخوره! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo یه سیب زمینی شوهرش میمیره بند نمیندازه میشه کیوی ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo روش های شیر دادان به فرزندان: مادر تهرانی: مانی بیا می می مادر عرب: حسون تعال پسون مادرلر: گرگعلی بیو گیتو بخور! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo تو این ساعت قرار بود تو جنگل یه جلسه ی مهم برگزار بشه ولی نمیشه میدونی چرا؟ آخه این الاغه نرفته جلسه و دارهsmsمی خونه ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo . . . . . گذشت اون زمان که اینپایین سرکاری بود الان زمان ، زمان ابراز محبته!!! I LOVE YOU ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo )مخصوص نیمه شب( ببخشید بیدارت کردم،آخه داشتی خواب ترسناک می دیدی! ooooooooooooo****** ****** ooooooooooooo اگر به تیپ خود اهمیت میدهید. با ما تماس بگیرید. صنف پالان دوزان کرج ooooooooooooo****** ****** ooooooooooooo اگر عاشق شدی در شهرغربت سوار خر بشو برگرد ولایت...... ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo پر بیننده ترین سایت در سال 88: مشترک گرامی دسترسیبه این سایت امکان پذیر نمیباشد. ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo من هفته ی قبل یه آزمون ورودی دادم میشه بری تو سایت ببینی قبول شدم یا نه؟! آدرس سایت: www . ghalbe mehrabone to.com ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo تو مراسم ختم یارو بلندگو میگه: مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین. یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo نمی دانم کی اون روز میاد که... . . . . . . تو بفهمی این پایین هیچ خبری نیست برو زندگی تو بکن بابا...! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo B be E mi BA ram KH ba SHID rat KOCHOO bad LOOHARO jori BE sare KH kari OON. )فقط حروف بزرگ رو بخون( ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo سه نفر تو قلب من جا دارن: 1-خدا 2-مادرم 3-پدرم آخی تو نیستی؟........ . . . تو ضربان قلب منی!!! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است خم ابروی تو سر مشق کدام استاد است؟ خم ابروی تو را دیدم رفتم به سجود صید را زنده گرفتن هنر صیاد است ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo اگه گفتی این چیه؟<--<0 این توئی که از دوری من مردی، حالا اگه گفتی این چیه؟ 0>--> این منم که چون ازت دورم راهت خوابیدم ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo می دونی فرق تو با موهات چیه؟ اونارو می شه اصلاح کرد، ولی تورو هرگز! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo با پرتاب کردن حتی یک مشت برف از فریزر به کوچه به تعطیلی مدارس کمک کنید. ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo تا می توانید در مصرف گاز زیاده روی کنید تا هفته آینده هم تعطیل شوید. اتحادیه فرهنگیان بی حوصله و دانش آموزان تنبل! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo گریه هامو تو ندیدی ...هر چی گفتم نشنیدی من کدوم عهدو شکستم... که توSMSنمی دی؟ ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo ببخشید که این موقع مزاحم شدم، قصد مزاحمت نداشتم، فقط خواستم بگم می دونی شبها که ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره؟ ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo هیچ می دونی چقدر گلی... ... واسه دستهات ضرر داره؟فقط از مایع ظرفشویی جام استفاده کن! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo چه غمگینانه می پیچد درون کوچه ی قلبم صدای توکه می گفتی:نون خشکیه...! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo تو در قلب منی، در خون منی، رفتم دکتر گفت انگل داری! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo میدونی سردره مطب جراحی پلاستیک چی نوشته؟؟؟؟؟؟...... نوشته لولو تحویل میگیریم هلو تحویل میدهیم. ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo احمدی نژاد گفته با برنامه ریزی های انجام شده انشاالله همه ایرانیان به زودی تحت پوشش کمیته امداد قرار می گیرند ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo از خروسه می رسن چرا می لرزی ؟ می گه از مرغه منجمد شده لب گرفتم ooooooooooooo******sms****** ooooooooooooo صرف فعل نشستن به گویش لری: مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن!!! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo آهنگ جدید بنیامین: شرکت- خلوت- دفتر- خالی- منشی- خوشکل- تنهاست- نمیای.... نمیای؟ ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo اگر دیدی در آسمان هیچ ستاره ای نیست بدان که روز است ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo به خروسه میگن مرغ چندحرف داره؟ میگه : قربونش برم حرف نداره! ooooooooooooo****** sms****** ooooooooooooo
نویسنده: قاسم ׀ تاریخ: سه شنبه 25 تير 1392برچسب:قاسم"داداش خزر"بروبچ كلبه پسرونه, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ghasemboy.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM